خبرگزاری آریا -دکتری ادبیّات فارسی در یادداشتی نوشت: شورای فرهنگ عمومی با حمایت و توانمندسازی نوجوانان میتواند زمینهساز تحولی پایدار در عرصه فرهنگ شود.
به گزارش آریا ،در یادداشت محمد لک زایی آمده است ؛نوجوانان به عنوان پویاترین قشر جامعه، نقش بیبدیلی در فرآیند فرهنگسازی ایفا میکنند.
آنان نه تنها دریافتکنندگان منفعل فرهنگ که خالقان و مروجان فعال آن هستند.
با بهرهگیری از روحیه پرسشگری، خلاقیت و انعطافپذیری، نوجوانان در پذیرش و توسعه فناوریهای نوین، خلق سبکهای زندگی و انتشار محتوای فرهنگی در فضای مجازی پیشتازند.
این نقش آفرینی، آنان را به حلقه اتصال بین سنت و مدرنیته و به پلی میان نسل گذشته و آینده تبدیل کرده است. انرژی و ایدههای نوین این گروه، موتور محرکه تحولات فرهنگی در جامعه محسوب میشود.
همچنین آنها در جایگاه معماران نامرئی فرهنگ عمل میکنند؛ آنان با تجربهزیسته خود در دورانی که گذار از کودکی به بزرگسالی است، به طور طبیعی و گاه ناخودآگاه در حال بازتعریف هنجارها، تولید ادبیات جدید و خلق سبکهای رفتاری هستند.
این نقش تنها محدود به پذیرش فرهنگ موجود نیست، بلکه آنان با نگاهی نقادانه و فارغ از بسیاری از ملاحظات، به بازخوانی و گاه بازآفرینی سنتها میپردازند و بدین ترتیب جریان زنده و پویای فرهنگ را تضمین میکنند.
فضای مجازی به عنوان قلمرو طبیعی آنان، به ابزاری بیبدیل برای ابراز این خلاقیت و تأثیرگذاری بر همسالان و حتی سایر اقشار جامعه تبدیل شده است.
این قشر با قرار گرفتن در آستانه بلوغ فکری و اجتماعی، به طور طبیعی نقش کاتالیزور تحولات فرهنگی را ایفا میکنند.
در واقع آنان سنتها را نه به عنوان میراثی مقدس و تغییرناپذیر، بلکه به مثابه موادی خام برای بازآفرینی و همخوان سازی با شرایط نوین مینگرند.
این ویژگی، نوجوانان را به عاملان اصلی ترمیم و بهروزرسانی فرهنگ مبدل ساخته است که نقش خود را نه در قالبهای از پیش تعیین شده، بلکه در لابهلای شکافهای بین نسلی و در حاشیههای خلاقانه فرهنگ جاری ایفا میکنند.
نوجوانان با زبان طنز خودساخته، با انتخابهای هنری غیرمتعارف، و با بازتعریف رابطه با فناوری، در حال بازتعریف فرهنگ هستند که گاه از دید نهادهای رسمی پنهان میماند.
این تاثیرگذاری زیرپوستی و خزنده، گاهی کارآمدتر از برنامهریزیهای کلان فرهنگی عمل میکند، چرا که از دل زیست روزمره آنان میجوشد و به همین دلیل از اصالت و مقبولیت بیشتری برخوردار است.
در این میدان، شورای فرهنگ عمومی باید نقش یک میانجی خردمند و تسهیلگر را ایفا کند.
این شورا باید فاصله بین نسلی را درک کند و به جای مقابله یا بیاعتنایی، پلی برای گفتوگو بین خرد جمعی گذشته و انرژی و ایدههای نوین نوجوانان ایجاد کند.
این امر مستلزم آن است که شورا، نوجوان را نه به عنوان موضوعی برای برنامهریزی، که به عنوان شریکی فعال در فرآیند فرهنگسازی ببیند و فضایی امن برای بروز صداهای متفاوت و حتی منتقد آنان فراهم آورد. برای به فعلیت درآوردن این ظرفیت، شورای فرهنگ عمومی باید بسترهای نهادینه شدهای برای مشارکت واقعی نوجوانان فراهم آورد.
ایجاد کانونهای تفکر و مشاوره متشکل از نوجوانان، اختصاص دادن جایگاه مشورتی به آنها در کمیتههای تخصصی، و مشارکت دادن آنان در طراحی و اجرای برنامههای فرهنگی مربوط به خودشان، از جمله این راهکارهاست.
این مشارکت نباید نمادین باشد، بلکه باید امکان تأثیرگذاری واقعی را برای این قشر فراهم کند.
شورای فرهنگ عمومی با حمایت و توانمندسازی نوجوانان میتواند زمینهساز تحولی پایدار در عرصه فرهنگ شود.
ارائه آموزشهای لازم در حوزه سواد رسانهای و مسئولیتپذیری اجتماعی
ارائه آموزشهای لازم در حوزه سواد رسانهای و مسئولیتپذیری اجتماعی، و حمایت از ایدهها و پروژههای فرهنگی و هنری نوجوانان، از جمله اقدامات مؤثر در این مسیر است.
این تعامل دوسویه، هم انرژی و ایدههای ناب نوجوانان را به خدمت میگیرد و هم آنان را در برابر آسیبهای فرهنگی واکسینه میکند، و در نهایت به ارتقای فرهنگی کل جامعه منجر میشود.
بر این اساس می توان گفت که شورای فرهنگ عمومی وقتی میتواند رسالت خود را به درستی ایفا کند که نقش یک باغبان را بر عهده بگیرد، نه یک معمار.
باغبانی که نهالهای جوان فرهنگ را میپرورد، به آنان فضا برای رشد میدهد، علفهای هرز را از اطرافشان میزداید، اما در عین حال، مسیر رشد و شکل نهایی آنان را به خودشان واگذار میکند.
این نگاه، مستلزم گذار از منطق دستوری به پارادایم همراهی و زمینهسازی است.
شورا باید بیاموزد که گاه باید عقب بایستد و اجازه دهد جوانههای ایدههای نو، حتی اگر در نگاه اول نامأنوس باشند، مجال روییدن بیابند.
شورای فرهنگ عمومی در مواجهه با این پدیده، نیازمند چارچوبشکنی مفهومی و عملی است.
این نهاد باید از وسوسه «رهبری فرهنگی» به سمت «همسفر فرهنگی»حرکت کند.
همسفری که نه مسیر را تعیین میکند و نه سرعت را ، بلکه همراهی میکند، زمینهها را میشناسد، خطرات مسیر را هشدار میدهد و در عین حال، آماده است تا از مسیرهای ناشناختهای که نوجوانان کشف میکنند نیز بیاموزد.
این تغییر نقش، مستلزم شجاعت اعتماد کردن به نسل جوان و تاب آوری در برابر اشتباهات احتمالی آنان است.