خبرگزاری آریا - محمدرضا ایازی روزنامهنگار و پژوهشگر علوم سیاسی/ این یادداشت نه با هدف سیاهنمایی است و نه برای تحریک احساسات و نه در تقابل سیاسی؛ بلکه تلاشی است برای ثبت واقعیتی عینی از زندگی روزمره بخشی از شهروندان، با اتکا به اعداد، تجربه زیسته و حداقلهای قابل دفاع معیشتی.
به گزارش خبرنگار ما در تبریز؛ در شهر چون تبریز، یک خانواده چهار نفره اگر بخواهد صرفاً در سطح بقا و به شرطی که به اکسیژن هم کنتور نگذارند زندگی کند؛ بدون تفریح، بدون درمان کافی، بدون میوه، بدون پوشاک منظم و بدون هزینههای فرهنگی، با مجموعهای از مخارج روبهروست که دیگر با هیچ تعریف رسمی از حداقل دستمزد همخوانی ندارد.
هزینه نان برای صبحانه، ناهار و شام، اگر روزانه حدود 100 هزار تومان باشد، در پایان ماه به حدود 3 میلیون تومان میرسد.
اگر این خانواده خدای نکرده؛تنها در 10 روز از ماه یک کیلو گوشت مصرف کند، هزینه ماهانه گوشت حدود 3 میلیون تومان خواهد بود و اگر اشتباهاً پنج کیلو برنج درجه 3، در حد مصرف کاملاً حداقلی داشته باشند، نزدیک به 1 میلیون تومان هزینه دارد.
هزینه سرویس مدرسه، لوازمالتحریر و سایر مخارج اجتنابناپذیر یک دانشآموز، حتی با سادهترین انتخابها، دستکم 3 میلیون تومان است. اقلام پایهای مانند سیبزمینی، پیاز، روغن و حداقل ادویه، قند و چایی هم با رعایت چکشی حدود 1 میلیون تومان دیگر به سبد هزینهها اضافه میکند.
در صورت استیجاری بودن مسکن، حداقل اجاره ماهانه حدود 12 میلیون تومان برآورد میشود و اگر در این خانواده یک دانشجو نیز حضور داشته باشد، حتی بدون در نظر گرفتن شهریه، هزینه رفتوآمد و نیازهای اولیه او حداقل 3 میلیون تومان در ماه است.
جمعبندی هزینههای ماهانه (حداقلی و صرفاً در سطح بقا):
نان لواش و سنگک (سه وعده روزانه، روزانه 100 هزار تومان): 3 میلیون تومان
گوشت (10 روز، مجموعاً 1 کیلو): 3 میلیون تومان
برنج (5 کیلو): 1 میلیون تومان
هزینههای دانشآموز: 3 میلیون تومان
اقلام پایه خوراکی: 1 میلیون تومان
اجاره مسکن: 12 میلیون تومان
هزینه دانشجو (بدون شهریه): 3 میلیون تومان
جمع کل: حدود 26 میلیون تومان در ماه
نکته قابل تأمل آن است که در این محاسبه، آگاهانه از بسیاری از نیازها و ضروریات زندگی چشمپوشی شده است: میوه، درمان و دارو، اینترنت، پوشاک سالانه، هزینههای فرهنگی، رفتوآمدهای غیراضطراری، مهمان، هزینههای حقوقی، دسترسی به وکیل، مرخصی سرباز، یا حتی مواجهه با بحرانهای پیشبینینشده. حذف این موارد نه از سر انتخاب آگاهانه، بلکه نتیجه فشار اقتصادی است؛ فشاری که به فرسایش تدریجی سلامت جسم و روان و تضعیف کرامت انسانی منجر میشود، با وجود حذف این نیازهای بدیهی، باز هم دخل و خرج با هم نمیخواند و هزینه های انشعابات برق، گاز، آب،تلفن و ... که جای خود دارد!!!
این ارقام در حالی مطرح میشود که حقوق 20 میلیون تومانی،که خود برای بسیاری از شاغلان نیز دستنیافتنی است،با کسری ماهانهای حدود 6 میلیون تومان مواجه میشود. نتیجه این شکاف، چیزی جز بدهکاری مستمر، حذف پیدرپی نیازها و عادیسازی فقر نیست، پس آیا کسی هست بعد 47 سال به این مردم فلک زده بگوین چه باید کرد؟!
این یادداشت متوجه شخص یا نهاد خاصی نیست، اما از سیاستگذاران و کشورداران انتظار میرود نسبت به فاصله فزاینده میان دستمزد و هزینه واقعی زندگی پاسخگو باشند.
ارجاع به آموزههای عدالتمحور، از جمله آنچه در نهجالبلاغه علی (ع) درباره رعایت حال مردم و تقدم معیشت بر شعار آمده، زمانی معنا پیدا میکند که در سیاستگذاریهای اقتصادی نیز بازتاب عملی داشته باشد.
گزارشها و یادداشتهایی از این دست، بهویژه در شهری مانند تبریز، باید مبنای بازنگری جدی در سیاستهای دستمزدی و حمایتی قرار گیرند، نه آنکه صرفاً بهعنوان بیان نارضایتی کنار گذاشته شوند.
این درددلها خطاب به آنان است که میخواهند بشنوند: نخست، واقعیت معیشت مردم را بپذیرید؛ سپس شجاعت اصلاح تصمیمها را داشته باشید.
جامعهای که برای بقا ناچار به حذف ابتداییترین نیازهای خود است، دیر یا زود هزینه این انکار را از سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی خواهد پرداخت.
اگرچه رفتار برخی مسئولان، نه اعتمادی به مردم باقی گذاشته و نه اعتقادی به اعتماد، شرایط را بحرانی کرده است.
به حجب و حیای مردم احترام بگذارید و پیش از آنکه دیر شود، جلو تاراجها و کارتلهای ویرانکننده زندگی مردم را مهار کنید.
اختلاس و سوءاستفادههای پیدرپی، زندگی مردم را به قهقرا برده و بسیاری از مردم بهخاطر حفظ آبرو، حتی به اعتراض رسمی تن نمیدهند.
اما دیگر استخوان به گلو رسیده و صبر مردم به پایان رسیده است. به خاطر ایران و مردم، در پاسداشت بهبود وضع اقتصادی، کمی رویه خود را تغییر دهید. کاری نکنیم که فردا در محضر خدا و شهدا از عملکرد خود بیش از این شرمنده باشیم.